*مهــران مــــدیــــری* «««سلطان طنـــــز ایران زمین»»»

*مهــران مــــدیــــری* «««سلطان طنـــــز ایران زمین»»»

***جدید ترین خبرهای فیلم سینمایی ساعت 5 عصر و برنامه دورهمی را در این وبلاگ ببینید***
*مهــران مــــدیــــری* «««سلطان طنـــــز ایران زمین»»»

*مهــران مــــدیــــری* «««سلطان طنـــــز ایران زمین»»»

***جدید ترین خبرهای فیلم سینمایی ساعت 5 عصر و برنامه دورهمی را در این وبلاگ ببینید***

نقد فیلم ساعت پنج عصر _ رژه مدیری روی مغز مخاطب ...

ژه مدیری روی مغز مخاطب! آنهم مخاطبی که مدیری را فرصتی برای رهایی از درگیری های فکری شبانه روزی اش می شناخت! مخاطب نگون بختی که به میهمانی خنده و طنز دعوت شد ولی با سوپی از حوادث بی ربط و گنگ پذیرایی شد! ایرانی کم توقعی که حاضر است با کمدی عامیانه ای مثل گشت ٢ کلی بخندد اما با یک بازیگر دائم الحضور(!) و دو سه تا تکه خنده دار در حد کلیپ های گیزمیز دست از پا درازتر به منزل برگشت!

چرایی و چگونگی اش را نمیدانم. شاید جمع سه عنوان "نویسنده، تهیه کننده و کارگردان" در کنار هم برای مدیری زیادی سنگینی کرده بود. آنقدر سنگین که مجبور شد در تیتراژ این سه کلمه را با تاخیر پخش کند! و بعد از آن نام مهران مدیری بر پرده نقره ای نقش ببندد که با تشویق حضار همراه شد. و این یعنی مهران مدیری تبدیل به برندی مطرح در عرصه طنز ایران زمین شده است. موضوعی که خودش هم با نمایش لوگوی مخصوص خود سعی در تفهیم بیشترش دارد. 

اما مهران عزیز برند فقط یک لوگو نیست. برند مجموعه ای از مفاهیم و موضوعات مختلف است که شاید لوگو فقط یکی از آنها - و نه مهمترین آنها - باشد. شما بدون  وجود این لوگو هم برند بودید. و البته با "ساعت ٥ عصر" این برند درون ذهن من دستخوش تغییرات جدی شد. از این به بعد مهران مدیری در ذهن من طنز سازیست که ممکن است فیلم بد و بدرد نخوری هم بسازد. این احتمال تا قبل از این  بعید به نظر می رسید...

آقای مدیری عزیز بنده ی حقیر خواب زیاد میبینم. خواب هایی از ژانرهای مختلف!!!! بعضی از این خواب ها - بخوانید فیلم ها- جالب و هیجان انگیزند. بعضی اکشن، بعضی طنز بعضی ترسناک. ولی خواب های بخصوصی هم این وسط هستند که زنجیره ای از حوادث مبهم و کاملا نامربوطند به نحوی که بعد از بیداری نه منطقی بین ارتباطات بی معنی خواب (فیلم) کشف می کنم و نه مفهومی از صحنه های کسل کننده و کشدار آن درک میکنم. فقط احساس خستگی میکنم از اینکه در آن چند ساعت نتوانستم درست استراحت کنم! دقیقا همان حسی که پس از خروج از سالن سینما داشتم!

در طول پخش فیلم مرتب آرزو میکردم ای کاش سکانسی روی پرده بیاید که سیامک انصاری از خواب بر میخیزد و متوجه می شود حوادث گذشته خواب آشفته ای بیش نبوده و فیلم طنزمان تازه از آنجا شروع می شود، و کاراکتر های طنز دیگری وارد مستطیل طلایی می شوند، ولی افسوس!

آقای مدیری شاید کمتر طنزساز و کمدین ایرانی باشد که به یادگاری های شما در بدنه سینمای ایران حسادت نکند.  بنده و هم نسلان من طی تقریبا دو دهه طرافدار ساخته های شما بوده ایم. ما سال ها با مجموعه های طنز شما که غنیمتی بود در صدا و سیمای بیمزه و بی روح جمهوری اسلامی زندگی ها کردیم! از یاد نمیبرم روزهایی که در مدرسه مسابقه پرتاب نخود به دهان میدادیم. شما بخشی از ذهن و قلب ما را تسخیر کرده بودید. حتی ادبیات فارسی را دستخوش تغییر کردید و بن بست هایی در ادبیات عامه را با واژه هایی نو گشودید! شما شخصیت ها و افراد مهم و تاثیرگذاری را به جامعه طنز ایران معرفی کردید. اما کنجکاوم بفهمم چطور شد که تصور کردید سیامک انصاری تبدیل به چنان ستاره ی درخشانی در آسمان طنز ایران شده که میتواند به تنهایی ظلمات سالن سینما را نورباران کند و تماشاگر را صد دقیقه ای روی صندلی اش میخکوب؟
درست است، این همان سیامکی است که به لطف دست قوی ژوله و قاسم خانی در برره خوش می درخشید. مرد با سواد و فهمیده ای که بین یک مشت بیسواد رند - بخوانید بدنه عوام مردم ایران- گیر افتاده بود و با همکاری یکدیگر وقایعی مضحک و ناب می آفریدند!
این تیپ شخصیتی خاص، یعنی آدم فهمیده در میان نفهمان، بعد تر هم با اجرای همین بازیگر ادامه یافت. و نهایتا در "ساعت ٥ عصر" دوباره همین سبک، تکراری تر از همیشه، نه از طنزی قوی کمک می گیرد نه از نقش مکمل. فقط یک نامزد شکاک و عصبانی راه به راه موی دماغش می شود و سیامک با زن ذلیلی مثال زدنی و تهوع آوری سلسله وار در حال گزارش دهی به این معشوقه ی با کمالات است! آن هم در "هر" شرایطی.
نمیدانم بار چندم است که به چنین حماقتی دست می زنم و بدون شناخت کافی از فیلمی عزم تماشایش می کنم. ولی این بار بدجوری به اعتماد من لطمه خورد.  از این پس نمیتوان پیش بینی کرد وجود نام مهران مدیری، سیامک انصاری و امیر جعفری در پوستر یک فیلم یعنی با طنزی قوی و نو مواجه هستی!

در هر صورت این اشتباه انجام شد و ساخته ی شما دیده شد. ساخته ای طنز-سوررئال، نا امید کننده و گنگ که می ارزید بخاطرش سالن را ترک کرد! عمیقا امید دارم بعد از این، بیش از این، برند مهران مدیری را دستخوش افول نبینم. "مهران مدیری" برای من "اپل" طنز ایران است. مبادا "نوکیا" شود!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد